خردهفروشی سالها است که بازی آزمایش و یادگیری و سعی و خطا است: امتحان چیزهای مختلف، یافتن روشی که موثر بوده، و استفادۀ بیشتر از آن. اما همزمان که صنعت به بلوغ میرسد، برنامهریزی منظم میانمدت و بلندمدت استراتژیک برای دستیابی به عملکرد مناسب و پایدار لازم میشود.
.
بهینهسازی زنجیرۀ ارزش برای یک خردهفروشی غیراغذیهای
.
چالش
یک خردهفروشی غیراغذیهای بزرگ با چالش افزایش پیچیدگی عملیاتی روبهرو شد. خدمترسانی به میلیونها مشتری هفتگی، و تامین منابع مورد نیاز از تعداد بالایی از تامینکنندگان در سطح جهان در کنار رشد فروش آنلاین شرکت این پیچیدگی را رقم زده بود.
مشتری از یک تیم مشاوره مدیریت خواست تا در بازطراحی زنجیرۀ ارزش کمک کرده تا پیچیدگی را مدیریت کند، و عملکردش را بالا ببرد.
.
راه حل
تیم دیدگاه چندمرحله را در نظر گرفت، و با مشتری به صورت نزدیک کار کرده تا اهداف و جاهطلبیهایش در سوددهی را شناسایی کند. فازهای کلیدی پروژه شامل ارزیابی دقیق عملکرد زنجیرۀ ارزش کنونی، پیشنهاد در مورد سازماندهی جدید زنجیره، فاز اجرای آزمایش، و اجرای اصلی بود.
بر اساس دادههای غنی هزینهکرد داخلی شرکت، و هدفگذاریهای برآمده از تجربیات تیم، فاز ارزیابی منجر به شناخت فرصتهای متعددی شد. از جمله:
- صرفهجویی حاصل از انتخاب تامینکننده بر اساس هزینۀ تمام شده: مشتری تعداد زیادی تامینکننده در کشورهای کمهزینه داشت، اما هزینۀ تمام شده در انتخاب تامینکننده تاثیر نداشت. هزینههای دیگر مانند حملونقل نیز در تصمیمگیریها دخالت نداشتند.
- بهبود عملکرد حاصل از کاهش فرایند از بین بردن محصولات قبلی: اگرچه فرایند طراحی محصول تا تولید در محدودۀ میانگین صنعت قرار داشت، اما در صورتی که محصولی قرار بود از خردهفروشیها برداشته شود، این فرایند چند ماهی زمان میبرد.
- ایجاد ارزش از طریق مدیریت سیستماتیک سفارشات: تحلیل ما نشان داد به دلیل کمبود پیشبینیهای کوتاهمدت هزینههای انبارداری بسیار بالا بودند. سفارشات اولیۀ بالا و رسیدن زودتر از موقع محصولات تامینکننده، سبب افزایش میزان بارهای انبار و افزایش هزینههای انبارداری شده بود.
برای استفاده از این فرصتها، تیم مشاوره مدیریت پیشنهاد تغییر عمده در نگرش مشتری به مدیریت زنجیرۀ ارزش را به آنها داد. برای افزایش انعطافپذیری عملیاتی، تیم یک طبقهبندی محصولات بر اساس ارزش، شامل میانگین زمان وجود در قفسهها، نرخ فروش، پیشبینیپذیری فروش و حجم محصول را ایجاد کرد. محصولات به دستههایی شامل محصولات پایهای، محصولات فصلی، و محصولات ترند تقسیم شد. این دستهبندی به شکلگیری توصیههایی برای مدیریت زنجیرۀ ارزش ختم شد. از جمله:
- برای محصولات پایهای که زود خریداری میشدند، یک فرایند تاییدیۀ سریع، تامین منابع از داخل کشور مغازه و افزایش سرعت جایگزینی پیشنهاد شد.
- برای برخی با پیشبینیپذیری فروش بالا، کاهش میزان انبار کردن محصول پیشنهاد شد.
- برای برخی از محصولاتی که دیر خریداری میشدند یک انبار در شهر مغازه ایجاد شد.
بنابراین محصولات به بخشهای معنیدار تقسیم شده، و تغییرات ویژهای در عملیات شرکت ایجاد شد.
.
تأثیر
دیدگاه مطرح شده در مدیریت زنجیرۀ ارزش، فرصتهای بهبود عمدهای را در عملیاتهای شرکت آشکار میسازد. در مقایسه با بهترین بازیگران در بخش خردهفروشی، این مدل جدید زنجیرۀ ارزش عملکرد را در شاخصهای مختلفی تاثیر میگذارد. از جمله:
- زمان فرایند رساندن محصول به دست مشتری به یک پنجم تا یک سوم زمان اول رسید.
- انبارداری حدود 2 تا 4 درصد کاهش یافت.
- هزینههای لجستیک، به اندازۀ یک درصد از کل فروش کاهش یافت.
دستیابی به این بهبودها در زنجیرۀ ارزش سبب افزایش حاشیۀ سود به میزان 5 درصد شد.